سایت جـامع آستـان وصـال شامل بـخش های شعر , روایت تـاریخی , آمـوزش مداحی , کتـاب , شعـر و مقـتل , آمـوزش قرآن شهید و شهادت , نرم افزارهای مذهبی , رسانه صوتی و تصویری , احادیث , منویـات بزرگان...

زبانحال حضرت زینب سلام‌الله‌علیها با برادر در خروج از کربلا

شاعر : ناشناس
نوع شعر : مرثیه
وزن شعر : فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن
قالب شعر : غزل

سوی کوفه می‌روم با کاروانِ خستگـان            بدرقه کن خواهرت را می‌رود ای مهربان

روزگاری بود دورِ من ابالفـضلِ عـلـی            هم سفر حالا شده با زینبت، شمر و سنان


با چه زحمت بچه‌هایت را منظم کرده‌ام            روی مرکب‌ها نشستند دخترانت ناگران

در دهانِ این جماعت نیست غیرِ ناسزا            چه سخن‌هایی شنیدم عاجز هستم از بیان

از کـنارِ قـتـلگـاهـت می‌برند با هـلـهـله            خواهرِ خود را تماشا کن شده قدم کمان

چشمِ من افـتاد بر انگـشـترت؛ ناله زدم            خاتمت را دستِ خود کرده‌ست گویا دشمنان

خوب می‌دانم بدونِ تو دلم خواهد گرفت            می‌برندم بعد از این در مجلسِ نامحرمان

نقد و بررسی

بیت زیر سروده اصلی شاعر محترم است اما به دلیل مستند نبودن داستان ساربان و مغایرت با روایات معتبر؛ پیشنهاد می‌کنیم به منظور اجتناب از گناه تدلیس یا تحریف سخان ائمّه؛ بیت اصلاح شده که در متن شعر آمده را جایگزین بیت زیر کنید



چشمِ من افـتاد بر انگـشـترت؛ ناله زدم            خاتمت را دستِ خود کرده‌ست گویا ساربان